زمان بچگی ما همه چیز باید معناهای عمیق میداشت، مخصوصا برنامههای تلویزیونی. یادم است یک انیمیشن سادهی پندآموز را بارها نشانمان دادند که بعدا شد یکی از دستمایههای طنز سروش رضایی. ماجرا این بود که پدر پسر تنبلش را امر کرد به کار و گفت اگر پولی درنیاوری از خانه بیرونت میکنم ؛ پسر که عادت به یلگی داشت دست به دامن مادرش شد، مادرش هم پولی به او داد که به عنوان دستمزد روزانه به پدر ارائه کند. غروب که پدر به خانه برگشت و پسر سکه را رو کرد، پدر آن را گرفت و در آتش انداخت. پسر اعتراض کرد و پدر چیزی نگفت. چند روزی به این منوال گذشت و این کنشها و واکنشها تکرار شد، تا اینکه عاقبت پدر به شرط خود عمل کرد و پسر را از خانه بیرون انداخت. پسر که آواره خیابانها شده بود، در ازای جای خواب کارگر نانوایی شد و بعد از چند روز کار سخت پول سیاهی را به عنوان مزد دریافت کرد. خوشحال از انجام شرط پدر به خانه برگشت و پول را به دست پدر داد اما پدر باز هم سکه را در آتش انداخت. این بار پسر بیدرنگ دست در آتش برد تا سکهای را که برایش زحمت کشیده بود از آتش درآورد.
امروز این قصه را برای خواهرزاده ۱۹سالهام تعریف کردم، با اشتیاق گوش داد و لحظه آخر یکه خورد، همین داستانی که برای همدورهایهای ما تکراری بود برای او تازه و قابل تامل بود! چه شد که این را برایش تعریف کردم؟ داشت به مادرش بابت مراقبت وسواسی از روتختی جدیدش میخندید و او را مسخره میکرد. قصه را برایش تعریف کردم و گفتم ما همانهایی هستیم که برای پول سیاهمان رنج کشیدهایم و برای حفظ آن دست به آتش میبریم. یکی از چیزهایی که در نگاه نسل او میبینم، قدرناشناسی است چرا که نسبت به نسل ما همه چیز برایشان ساده به دست آمده. ما هشت سر عائله در ۷۰ متر جا زندگی میکردیم، برای ایشان نه متر اتاق اختصاصی کم است. دوست ندارم بچه من اینطور باشد و همهی چیزهایی که با زحمت به دست آوردهام را ناچیز و بیارزش ببیند. امروز بار دیگر دانستم که قصهها میتوانند کمک کنند. باید یادم باشد بیشتر برای فرزندانم قصههای پندآموز بگویم. نسل ما گوشش پر از پندهای تکراری بود، نسل بعد از ما پندها به گوشش نخورده است. این خوب نیست.
پ.ن.
طبع آدمیزاد پرخواهی است، قناعت و قدرشناسی آموختنی. من فکر میکنم افراط و سختگیری که در تربیت نسل قبل صورت گرفت، مادران و پدرانی ایجاد کرد که در تربیت و نصیحت فرزند تفریط و کوتاهی کردند و ایدهآلشان این شد که بچهها را لای پر قو بزرگ کنند. نتیجه هم که مشخص است!
به قول دوستی این نسل همیشه طلبکار است، سخت خوشحال می شود و زود می رنجد. گاهی فکر می کنم این نسل نمی تواند لذت استفاده دسترنج خود را بچشد. یا شاید ما این اجازه را به آنها نداده ایم.