کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

میگه: چرا باید این زندگی سخت و نکبت بار رو اینقدر تحویل گرفت و واسش دویید؟

وقتی مرگ قرار نیست به کسی رحم کنه...

بیا شل کنیم


میگم: دلیل محکمی براش ندارم جز همین که زندگی هست، شاید بی‌دلیل اما هست و حالا که هست نمیشه بیخیال بودنش شد. شاید عقلانی همینه که سعی کنیم بهره‌ای ازش ببریم جای اینکه نفی‌ش کنیم و بابتش غر بزنیم.



حالا من خودم هم همیشه اینجوری نیستم که گفتم، در واقع بیشتر وقتهام مودم مود پوچیه ولی فعلا به این نتیجه رسیده‌م که زندگی هست، وجود داره، پس استفاده کن و دنبال چرا نباش. دنبال چطور باش.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد