کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

ته ندارد که ندارد که ندارد....

 محتوای نسبتاً مثبت هیژده
دیروز با خودم فکر میکردم یعنی این همه مرد یهودی و بعدش مردهای مسلمان از خودشان نپرسیده اند آخر خدا با آلت من چه کار دارد که دستور داده قسمتی از آن را ببرم؟
به شوهرم میگویم تو به عنوان یک مرد هیچ وقت همچین سوالی نداشتی؟ میگوید چرا، گفتند به دلایل بهداشتی و پیشگیری از عفونت و اینها... میگویم یعنی همه غیریهودی ها و غیرمسلمانها مریض و مبتلا به عفونت ادرارند؟ خب نگفتی خدای قادر متعال چرا مردها رو جوری خلق نکرده که بدنشان آن تکه اضافه موجب عفونت! را نداشته باشد؟

میدانی خودم چی فکر میکنم؟ به نظرم خدای اینها خواسته همان اول به همه شان بفهماند رئیس چه کسی است! رئیس کسی است که حتی میتواند تعیین کند خصوصی ترین بخش بدنت چه شکلی باشد. یعنی نه تنها عالم محضر خداست و شما اجازه نداری خارج از چهار چوب مقرارت او آمیزش جنسی داشته باشی، بلکه اوست که تصمیم میگیرد خصوصی ترین لحظات زندگیت به چه کیفیتی باشد. واقعا دین چیز عجیبی است. حتی از منظر درون دینی هم عجیب است! آدم از بیرون که نگاه میکند انتظار داره حداقل نصف پسرهایی که بعد از عقل رس شدن برای ختنه برده میشوند، همان لحظه کافر شوند و بشاشند به اسلام و مسلمین ولی عملاً نه تنها این اتفاق نمیافتد بلکه یک عده آدم در بزرگسالی تصمیم میگیرند به دین اسلام مشرف! شوند و بعد هم وقع ما وقع! واقعا عجیب است. حس میکنم قدرت حیرت من در حدی نیست که برای متحیر بودن این موضوع کافی باشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد