وقتی کسی به من تهمت میزند، اگر من در برابرش بایستم و از خودم دفاع کنم دو چیز رو تصدیق کردهام:
۱. اهمیت شخص تهمت زننده (یعنی این آدم اینقدر مهم است که با تهمتش میتواند آبروی من را ببرد.)
۲. اینکه اتهامش قابل توجه و محتمل است.
به همین دلیل است که ساکتم و جواب توهین و تهمتهایش را نمیدهم، چون نمیخواهم بیشتر از حدش مهم جلوه داده شود و همچنین اتهاماتش کاملاً بیپایه و بیمعنی است، از هیچ مطلق برآمده و حاصل توهم آدمی است که نتوانسته خلاءهای زندگیاش را به رسمیت بشناسد. همینجور منفعل نشستهام ببینم خودش کی خسته میشود.۱۶ سال پیش در اتوبوس بین شهری در اتوبان سه بانده برفگیر شدیم. همه ماشینها از سواری و وانت بگیر تا اتوبوس و کامیون در لاین وسط مثل مورچهها پشت هم قطار شده بودند و قدم به قدم جلو میرفتند. از پنجره دیدم آردی سبز لجنی از اتوبوس ما سبقت گرفت و در لاین یخزدهی کناری گاز داد و دو متر جلوتر ماشین لیز خورد و رفت توی گارد ریل. از همان موقع فهمیدم خریت آدمیزاد ته ندارد. حالا هم نشستهام ببینم این آدم کی لیز میخورد و کی میرود توی گاردریل تا بفهمد هر چیز دلیلی دارد و بعضی وقتها چیزهایی را که دوست نداری فقط باید بپذیری.