پیرمرد بالای پل دو هفته غایب بود و امروز که دیدمش صورتش بدجور ورم داشت -مثل کسایی که کورتون مصرف میکنند، بر خلاف همیشه موهاش ژولیده و نامرتب بود، صورتش چند روز اصلاح نشده بود و زیر چشماش کبود بود. آواز امروزش این بود:
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سر آمد
زنگ غم دوران
از دل بزدودم