کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

اصولا آدم دشمنی نیستم، به نظرم چیزهای کمی توی دنیا هست که ارزش جنگیدن داشته باشه . 

آدم کینه هم نیستم، بخشیدن و رها کردن باعث میشه حس بهتری داشته باشم. 

حالا فکر کن همین من، همین منی که حوصله‌ش برای  پنجه در پنجه شدن، در حد گفتن تو خوبیه، یه دشمن سرسخت دارم! 

واقعا دلم براش میسوزه، چون من واقعا دشمن خوبی نیستم. من نه از رو و نه از زیر باهاش دشمنی نمیکنم چون واقعا حوصله‌ش رو ندارم. من نسشته‌م نون و ماستمو میخورم و اگه اون کاری باهام نداشته باشه من اصلا یادم نمیاد که اون وجود داره. ولی اون؟ یه سیستم جاسوسی پیشرفته داره واسه رصد تحرکات من و همیشه خدا هم یه زره سنگین تنشه که مبادا من بخوام ضربه‌ای بزنم بهش! بیخیال زن! دربیار اون کوفتی رو یه نفس بکش، بذار قلبت آروم بشه. من از اون غول مهربون پفکیام، بیا بغلم اصن:*



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد