کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

؛

نمیدونم معجزه زعفران و گل گاوزبانه یا اینقدر در حل کردن عقده‌هام موفق بوده‌ام؟ امشب پلی‌لیست ویرانگرم رو گذاشتم و تمام سوراخ سنبه‌های لباسشویی رو با مسواک تمیز کردم بدون اینکه قطره‌ای اشک بریزم یا حتی بغض کنم، که این یه رکورده برام، اونم دو قدم مونده به پریود! شاید تاثیر یه چسه مطالعاتم در خصوص روانشناسی اگزیستانسیاله؟ یا شاید پیر شده ام؟ یعنی دارم یائسه میشم؟ خاک به سرم، نکنه حامله‌م؟ نه اون یه جور دیگه بود. پس حتما قراره بمیرم:))

یا شاید واقعا میشه رها شد، هان؟ 

۰۰۰۱۱۱

قدیمها تله پاتی داشتیم، واقعاً.

گاهی که یادش میافتم با خودم میگم حتماً اونم یادمه، حتماً اونم دلتنگه، حتماً اونم دلش برای اون دوستی بیست و چند ساله‌مون تنگ شده...

آدمیزاده دیگه، گاهی با توهم دردشو تسکین میده.


پ.ن.

تایتلهام چکیده تاریخ روز بود، شروع سال ۱۴۰۰ از ریخت انداختش. این سال سالِ گاو نیست، سال الاغه.