کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۹۹۱۲۱۹

اولین باری که با اهمیت مسائل جن.سی مواجه شدم زمانی بود که خواهر میلاد شش ماه پس از عروسی‌ طلاق گرفت. خبر را برادرم که دوست صمیمی میلاد بود به گوش ما رساند و در پاسخ به مادرم که با ترس و غم و تعجب پرسید آخه چرا؟ یک جمله گفت: یارو مرد نبوده. منِ  ۱۱ ساله آنقدر در این زمینه خالی‌الذهن بودم که فکر میکردم معنی حرف برادرم این است که طرف اصلا دم و دستگاه مردانه ندارد؛ هیچ به عقلم نمیرسید که صرف وجود دم و دستگاه مردانه کافی نیست و این آلات و ادوات کاربردهایی دارد که اگر درست از عهده آنها برنیاید، بودنش به هیچ نمیارزد، به طوری که ناگهان شأن تو را از یک داماد رویایی با ظاهر خوب، تحصیلات عالی و شغل مقبول تنزل میدهد به یارویی که مرد نیست و نمیشود بیشتر از شش ماه تحملش کرد! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد