کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

میگه: امروز تو مدارم پزشکیم یه کاغذ دیدم و یادم اومد یه جنین فریز دارم. دلم براش سوخت، تنهاس ، تو بیمارستان، مامانش پیشش نیس، نی نی منه، چیکارش کنم؟ اخه بچه دوم نمیخوام. از یه طرف دلم گرفت دیدم تنها مونده


میگم: راحت داره اونجا زندگیشو میکنه، چیکارش داری؟ وقتی خوابه، تنها و تو جمع فرقی نداره براش. تازه من آرزومه مثل اون از صبح بخوابم تا شب، از شب بخوابم تا صبح، باز از صبح بخوابم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد