کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

زمان بچگی ما تنها چیز سنتی شناخته شده، بستنی سنتی بود. البته که من طعم وانیل را به  زعفران ترجیح میدادم ولی خب پسته های داخل بستنی سنتی یک مزیت بود.


بعدش رستوران سنتی باب شد، من با چهارزانو نشستن روی تخت و دیزی خوردن در ملاء عام مشکلی نداشتم به شرطی که جورابم سوراخ نباشد. البته اینکه بعد از نهار بشود قلیان زد برای خیلی ها مزیت بود.



بعدترش مواد مخدر سنتی شناخته شد، منظور همان تریاک و حشیش و هرویین بود که در مقابل متاآمفتامین (شیشه) و قرصهای روانگردان که صنعتی بودند، آنها سنتی محسوب میشدند‌. این شد که ما فهمیدم اگر معتاد پس از فاز گرفتن ناشی از استعمال مخدر، به جای آدم کشی و تجاوز فقط خودش را بخاراند و بخندد و بخوابد؛ یک مزیت است. 


الان دور دور طب سنتی است. هنوز دقیقا معلوم نیست منظور از طب سنتی چه چیزهایی میتواند باشد، گویا از حجامت و فصد و بادکش بگیر تا طب سوزنی و ماساژ کف پا تا دود کردن پشکل و خوردن معجون هفت ریشه در صبح ناشتا همگی مشمول طب سنتی هستند. به طور کلی هر جا تجویز د رمانی بشود ولی مجوّز مهر نظام پزشکی نداشته باشد می‌شود طب سنتی. ما اولش فکر میکردم علفی جات نمی‌تواند ضرر یا عوارض  جانبی داشته باشد ولی بعد فهمیدم که اینطور نیست. گفتیم شاید علفیجات ارزان باشد و کمتر از دار و دوای دکتر هزینه کنیم که این طور هم نبود. حالا منتظریم یک مدت بگذرد شاید آخرش بفهمیم مزیت طب سنتی چیست. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد