میگه: چند شب پیش خواب فلانی (معشوق قدیمیش) رو دیدم.
میگم: خب؟
میگه: شوهرمم تو خوابم بود.
با هیجان و طنزالود میگم: خب؟
میگه: من و اون وایساده بودیم سر سینک با هم ظرف میشستیم. شوهرمم داشت چایی دم میکرد.
میگم: ظرف میشستین؟!
میگه: آره اون کفی میکرد من آب میکشیدم، همینجور حرف هم میزدیم با هم. شوهرمم داشت حرفامونو گوش میداد.
میگم: همین؟! یه جوری گفتی. فلانی بود، شوهرمم بود من رفتم تو فاز تریسام:)))))
با لگد میکوبه تو ساق پام.