توی یکی از کتابهای بچه ها شعری هست درباره ی رنگین کمان و کنارش یک نقاشی کودکانه که رنگین کمان را به شکل سرسره ای بسیار بلند با شیب کم به تصویر کشیده با دختر و پسری که در حال سر خوردن روی آن هستند. هر بار که ب این شعر میرسیم -بلا استثناء فلفلی با دیدن این تصویر با نگرانی میگوید: "الان رندین تمون میستنه (الان رنگین کمون میشکنه)" و من هر بار باید خیالش را راحت کنم که این سرسره آنقدر محکم هست که بشود رویش سر خورد. دیشب از دهنم در رفت و گفتم: "مادرجان این رنگین کمون واقعی که نیست، خیالیه؛ چیزای خیالی هیچیشون نمیشه". و بعد با خودم فکر کردم عجب جمله قصاری! چیزای خیالی هیچیشون نمیشه! واقعا چه کسی میتواند به خیال ما آسیب بزند؟ آدم هر چیزی را ببرد توی خیالش، میتواند تا آخر عمر دور از چشم همه سالم و سلامت نگهش دارد. شاید همه خیالاتی ها یک روز یک جا خسته از شکستهای کودکانه شان به درونشان پناه برده اند و کشف کرده اند که خیال آدم امن ترین جای دنیاست.
"خیال آدم امنترین جای دنیاست" چه خوب گفتین! کاشکی خیالمون همیشه رنگینکمونی باشه!