کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

مرگ بر مرگ


وقتی از دست دادمش با خودم گفتم اون دیگه مرد
خیلی هم برای اون مُُرده ی فرضی گریه کردم، یه سوگواری طولانی طولانی طولانی
اما واقعیت این بود که میدونستم داره زندگیشو میکنه و با کس دیگه ای خوش میگذرونه
ولی مرگ راستکی اینجوری نیست
عزیزتو از دست میدی و دیگه هیچی ازش نمیدونی. 
هر چیز و هر کس اونو به یادت میاره و آخرین چیزی که ازش داری یه سنگ سیاهه تو قبرستون
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد