کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

971222

بسم الله الرحمن الرحیم

پست خود را با موضوع فرارسیدن بهار و عید نوروز آغاز میکنم.

هار هار

جدی بهار داره میاد؟

چقدر تخمی شده  روزگار :)))

خب این چه زمستونی بود آخه؟ چرا امسال برف نیومد لامصب؟ اطفال من از اول پاییز منتظر برف بودن. تف تو این آب و هوای تخماتیک تهران!

راستی دقت کردین امسال رسانه های داخلی زیاد در مورد آلودگی و وارونگی هوا عرعر نکردن! اونقدر که گوزپیچ گرونی و بدبختیای متعاقبشن :)))) چرا این کابوس لعنتی زندگی تو ایران تموم نمیشه واقعاً؟ نه میمیریم نه خبر مرگمون زندگی میکنیم.

فاک دیس لایف

قرار بود از بهار بنویسم :))

هوا خیلی خوب شده. رسیدیم به ماه طلایی که عاشقشم. 15 اسفند تا 15 فروردین. چرا نمیشه همیشه هوا اینجوری باشه؟ چند روز پیش اطفالو بردم هواخوری. اگه اینقدر شیطون نبودن هر روز میبردمشون. ولی زلزله هستن. دفعه قبلی داشتیم از خیابون رد میشدیم که فلفلی دستشو از تو دستم کشید و پرید جلوی ماشینها. شانس آوردیم راننده عین آدم رانندگی میکرد وگرنه هم خودش کتلت شده بود هم من و قلقلی که دویدیم دنبالش.


فرشها رو دادم بشورن، دیوارها و همه کف پذیرایی رو شستم. خیلی تمیز شده همه جا. دلم میخواد این دو تا وروجکو فریز کنم و بعد از عید دوباره بذارم یخشون باز بشه! 

هویجوری از سر شیدایی

خوش به حال اونی که عکساشو پاره کرده، نامه هاشو پاره کرده، فکر یه چاره کرده:))))