کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

چقدر خوبه چنین شعری هست

با همه ی بی سر و سامانی ام 
باز به دنبال پریشانیم 

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام 

آمده ام بلکه نگاهم کنی 
عاشق آن لحظه ی طوفانی ام 

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام 

آمده ام با عطش سالها 
تا تو کمی عشق بنوشانی ام 

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام 

خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟ 

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام 

حرف بزن،حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام 

ها...به کجا می کشی ام خوب من؟!
ها...نکشانی به پشیمانی ام! 

 

محمد علی بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد