کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

محتویات روده بزرگش تخلیه شده

از خواهرزاده های دهه هفتادی میپرسم چطورید؟ هر کدوم یه جور درد و مرض از خودشون رو میکنن و جملگی هفته قبل رو در بستر بیماری بوده اند.  البته اینستاگرامشونو که آدم میبینه، گویا در ایام بیماری دسته جمعی گردش و سینما و پارک هم رفته اند. اونوقت ما در جواب حالت چطوره؟ فقط بلد بودیم بگیم: خوبم مرسی؛حتی اگه دکتر ازمون میپرسید!

کاش میشد بهش بگم

دوست عزیز تازه به دوران رسیده من!

شاید خودت یادت رفته باشه ولی من هنوز روزی رو یادمه که واسه موکت خونه ت گل ریزون کردن. پس امروز نگران تاثیر فرش ماشینی رو پوست حساس بچه من نباش. همونجور که بچه های تو بزرگ شدند بچه های من هم بزرگ میشن. شما یه فکری واسه بیشعوری خودت بکن.

خرده مکالمات زن و شوهری- اژدها خارج میشود


زن: (در حالی که قرصی را به دهان شوهر میگذارد) اینو بِجو.

شوهر: چی هست؟

ز: ویتامین ث. میگن معجزه میکنه.

ش: (در حالی که به صورت نمایشی محتویات دهانش را فرو میدهد) الان عصامو بزنم به آب وا میشه (دستش را بالا و پایین میبرد)

ز: تو که عصا نداری. دستتو بکن تو یقه ت، در بیاری اژدها شده

الهی بی مادر نشی


به نظرم بزرگترین نفرین در حق هر کس، اینه که بی مادر بشه. اینو کسی داره میگه که سالهای سال با خانواده ش اختلاف نظر داشته و تو خونه شون احساس غربت میکرده. 

از کجا رفتیم که به اینجا رسیدیم؟


توی اینستاگرام، اسم هر کدوم از دوستام (از نوع مونث) رو چک کردم، حداقل یه نمونه چیزطلاش وجود داشت. از فاطمه و ریحانه بگیر تا عسل و پریا.