کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

اندک خوشگلی های باقی مانده زندگی

1. شوهرم فقط چند ماه از من بزرگتر است و مثل خودم خیلی خاطره‌باز نیست. از روزهای جنگ چیزی به یاد ندارد و از گذشته-که پر است از ندانستن و نتوانستن و نداشتن، زیاد حرف نمی‌زند و این خیلی خوب است.


2. دیشب به اتفاق همسرم برای سفر آخر هفته خرید کردیم: یک گاز پیک نیکی، یک قوری برنجی، چند قابلمه آلومینیومی-که مغازه‌دار میگفت رویی است. از ذوقم لحظه های سفر رو تصویرسازی می‌کردم. احساس می‌کنم یک قدم کوچیک به سمت رویای کوله‌پشتیم برداشتم و این هم خیلی خوب است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد