کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

من یک معلولم

وسواس (عملی و فکری) در خانواده ما یک بلای خانمان سوز بود. در نوجوانی متوجه شدم که زمینه وسواس را دارم. نزدیک بیست سالم بود که فهمیدم وسواس ریشه ژنتیک دارد و شروع آن به هیچ وجه دست خود آدم نیست، اما می‌شود آن را مهار کرد. کمی طول کشید تا به این نتیجه برسم که من هم یک معلولم، معلول روحی مادرزاد؛ همانطور که یک معلول جسمی اراده میکند و به ناتوانی‌ها و کمبودهایش غلبه می‌کند، من هم باید اراده کنم و با این علت روحی مبارزه کنم. مبارزه من به ثمر رسید و امروز من وسواسی زاده‌ای هستم که توانسته است وسواسی نباشد. 


مدتهاست احساس میکنم جسم و روح ضعیفی دارم. دردهای روان‌تنی آرامش روز و شب را از من گرفته است. دائماً در مطب دکتر هستم و هر روز تعدادی قرص مصرف میکنم. میدانم تنها راه نجات از این دردها ورزش است. راه ساده‌ای به نظر می‌رسد اما نه برای من. شاید امروز و اینجا وقتی باشد که باید تصمیم بگیرم ورزش را نه به عنوان یک راه برای رسیدن به سلامتی، بلکه به عنوان تنها راه رسیدن به آرامش شروع کنم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد