کاش بالشی بودم که سر بر سینهاش میگذاری،
کاش حولهای بودم که اندام خیس تو را تنگ در آغوش میگیرد،
کاش فنجانی بودم که دستش را میگیری، نزدیک صورتت میآوری و لب بر لبش میگذاری،
کاش لااقل آینهای بودم که هر صبح خرسند بدان لبخند میزنی...
شاید اگر بخت یارم باشد در تاکسی کنارت بنشینم و تو به حفظ حریم خودت را کنار بکشی، من اما میـوانم از همان فاصله دزدکی از عطر سرکش تنت کام بگیرم.