کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

جهت ثبت در تاریخ

روزهای اخیر درگیر رابطه با پسری بودم که پنج سال از خودم کوچکتر بود. مثل همیشه خودم انتخابش کردم، خودم رابطه رو شروع کردم و خودم هم تمومش کردم.


امروز بعد از سه - چهار روز قطع رابطه براش ایمیلی فرستادم. متن یادداشتی رو از وبلاگ نسوان مط.لقه معل.قه براش آوردم. یادداشت از زبان زنی بود که در ازدواج و رابطه زناشوییش شکست خورده بود؛ یکی از هزاران قربانی‌ سنت- سنتی که به بهانه پرورش انسانیت، ما رو از اصول انسانیمون دور کرده و نمیذاره به خواهشهای ناب وجودمون پاسخ مثبت بدیم-


در انتهای ایمیل نامه  ای براش نوشتم و سعی کردم مقداری از حرفای ناگفته رو بگم. متن این نامه کاملاً خصوصیه اما لازم میدونم این جرأت رو به خرج بدم و منتشرش کنم. شاید مسیری عوض بشه و کسی به مقصد بهتری برسه.

 

سلام
یه حرفایی داشتم باهات که این ایمیل مقدمه ش بود 
این ایمیل مختصات زندگی منو عوض کرد. دو سه سال پیش،‌وقتی که مذهبی دو آتیشه بودم و بدون اطلاع مامان و بابام آب هم نمیخوردم. این ایمیل و مجموعه ای از مطالعات و تجارب منو تبدیل کرد به همینی که میبینی. شاید تو، من و سبک زندگیم رو نپسندی ولی خودم از خودم خیلی راضی هستم. من این مرضیه رو بیشتر  از مرضیه ای دوست  دارم که بدون ساق دست بیرون نمیومد،‌ابروشو برنمیداشت،‌همیشه مقنعه و چادر سرش بود و  به پسرها نگاه هم نمیکرد. اون مرضیه همیشه دنبال حمایت بود، دنبال کسی بود که بهش آویزون بشه، کسی به اسم شوهر. فکر میکرد شوهر هر چی که باشه شوهره و واسه آدم میشه خدای دوم. اما با خوندن این ایمیل چشماش شسته شد. یه نگاه به دور و برش کرد دید زنهای دور و برش کم و بیش همینی هستن که تو این ایمیل توصیف میشه. مرضیه نخواست این باشه و تونست خودشو عوض کنه. این مرضیه فکر میکرد میتونه دریچه های تازه زندگی رو به روی پسری باز کنه که واسش عزیزه
الان پشیمونم که چرا رابطه با تو رو شروع کردم. فکرشو نمیکردم به اینجا برسه. ناراحت نشو ولی سر به راهی و تحت الحفظ بودن تو به عنوان یک پسر غیرعادیه. برادرهای من که ده پونزده سال از تو بزرگترن به مراتب آزادی عملشون بیشتر از تو بود. به هر حال هر کسی یه جوریه و تو هم اینجوری هستی و با این شرایط. سعی میکنم درکت کنم ولی نمیخوام تو رابطه ای بمونم که تا این حد  ازم انرژی میگیره. امیدوارم فکر نکنی که چون مکان واسه س.ک.س نداشتی من ولت کردم. حرفامون رو در آخرین مکالمات به خاطر بیار. اولین تماست با من رو دست درازی میدونستی و ازم عذر خواستی. برات توضیح دادم که این چیزیه که هر دومون میخواستیم و عذرخواهی لازم نیست. گفتی حرکات اون روز تو رو به هم ریخته. ازت خواستم با من رابطه انسانی برقرار کنی، گفتم الان جسم تو از روحت جلو زده و برای همین حالت بده. خواستم تو یه مکان آروم و روحانی با هم ملاقات کنیم، یه چیزی بخوریم و یه گپی بزنی. اما تو حتی صداتو از من دریغ میکردی،‌تماسهام رو جواب نمیدادی میگفتی موقعیتش رو نداری. سعید رابطه هزینه داره، قبول کن که به خودت زحمت نمیدادی
از خدا میخوام که این رابطه تجربه به درد بخوری واست خلق کرده باشه. تو این جوری نمیمونی، زمان تغییرت میده. یه روزی مرد جا افتاده ای میشی که دل هر زنی رو ببره، اما صبر کردن تا اون موقع در حوصله من نمیگنجه. ببخش که رفیق نیمه راه شدم
 
امیدوارم متوجه باشی که معنی این ایمیل این نیست که فرصتی برای آشتی هست
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد