کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

اینجا که من هستم، حرف هم نمی آید، چه برسد به برف

برف باید وقتی بیاید که تو سرحالی، حال داری بروی زیر بارش فریبا و رقصنده و رام برف_، حال داری قدم بگذاری روی _دوشیزگی برفها.... برف خوب است وقتی بیاید که تو کسی را داری برایش بخوانی:
برف میبارید سخت
پنجره قاب سپیدی که به تصویر تو کامل میشد.


تکمله: دو خط آخر از علیرضا غفاری است
        دوشیزگی برفها ترکیبی است که از اخوان وام گرفتم.
        فریبا و رقصنده و رام برف... حتما خودتان ترانه اش را شنیده اید. نه خواننده را میشناسم و نه شاعر را.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد