کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

و شاعر در جایی میفرماید:
یادت میاد به من گفتی چی کار کن؟
گفتی از مدرسه اونروز فرار کن
فرار کردم من اونروز زن آخر
نرفتم مدرسه تا سال دیگر
عجب غافل بودم من، اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم، اگه عاقل بودم من

در اینجا سوال من اینه که حالا اون روز از مدرسه فرار کردی، به درک، چرا تا سال دیگر برنگشتی مدرسه؟ هان؟؟؟؟ بزنم تو اون سرت؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد