کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

ببار ای بارون ببار... بر دلم گریه کن، خون ببار.... 

دلم خیلی تنگه.نباید باشه ولی هست. خیلی دلتنگم.... خیلی... یکی بیاد منو بغل کنه...

نظرات 2 + ارسال نظر
پیمان سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ب.ظ

سلام چه عجب برگشتی ! توکجایی پس ؟

بیمان چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ق.ظ

من میدونم دیگه تو رفتی بعد از ده ماه دیگه بر گردی، اگه منو منتظر بذاری خیلی ستمه !
راستی ببخشید اسممو با " ب" نوشتم ؛ کیبورد گوشیم عربیه!

ای بــــــــــــــیمان!

به فاصله 24 ساعت اسمس دادم جواب ندادی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد