کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

این ارزشی های اینترنت رو میبینم، یاد اینایی میافتم که تو عروسی هم تسبیح دستشونه!

متاسفانه
افکار عمومی (خصوصاً در جهان سوم) عین توالت عمومیه، هر کسی میتونه توش برینه!

اعدامی

قربان بندهای پوتینت
چهارپایه را هل بده، جسمم را معلق و روحم را ازاد کن....

دلت که گرفت، سعی کن از خودت بیرون بزنی اما پیش من نیا که گرفتار غربت خویشم....

از قضاوت کسانی میترسیم که درگیر عقده ها و عقیده های خودشانند.

مینویسیم گنجشک، میخوانیم گنجیشک

رابطه تو دستت مثل یه گنجشکه، اگر شل بگیریش میپره، اگر سفت بگیریش میمیره.

فکر کنم همه زنها اینجوری باشن، دلشون میخواد مردی که کشفشون میکنه به اندازه کیرستف کلمب ذوق زده بشه.

به نظر من روی جهیزیه عروس، به جای تخت باید یونیت دندانپزشکی بذارن، باور کنید حالش بیشتره!
چند روز پیش، حین روکش کردن دندونام، با اقای دکتر در یک پوزیشن سوپر سکسی قرار گرفته بودم! من روی یونیت درازکش، صورتم به سمت دکتر، بدن ایشون مایل به بنده، صورتشون همراستای صورتم، دستشون هم تا مچ توی دهنم در حال زور زدن و فشار دادن!!! هی هوسم میشد که انگشتاشو میک بزنم :))

خوش بحال هایده که وقتی میگه:
بیا ای سوته دل ساقی....به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را.... حلالم کن، حلالم کن
بعدش خودش به خودش نمیگه چت نزن بینیم باووووووو ا

وقتی بعد از مدتی طولانی میام اینترنت اونقذه هول میشم که نمیدونم چی کار کنم، عین این معلمهایی که از مرخصی زایمان برمیگردن :))))))))))))