هیچ وقت معمولی نبودم، با دور و بریام فرق داشتم. همیشه میگفتن این یه عیبه، همیشه سعی میکردن منو شکل بقیه کنن. کار به جایی رسید که مثل بقیه شدن واسم شده بود عقده. از یه جایی به بعد همه انرژیم رو گذاشتم روی اینکه مثل بقیه باشم، نه اینکه بشم، فقط باشم. همیشه فرق داشتن سخت بود ولی همیشه خودت نبودن خیلی سخت تره.