کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۸۹۰۹۲۹

- خوب از خودت بگو.

- چی بگم مثلاً؟

- هرچی...

- هر چی یعنی چی؟

- چه میدونم، یه چیزی بگو دیگه.

نظرات 4 + ارسال نظر
همسایه شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

خب بگو دیگه
محمد و مینو

این دیالوگ مربوط به یه حال و هوائیه که خیلی ها تجربه اش کرده اند، به نظرم دیالوگ آشنائیه واسه همه...

عباس شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ http://meandmysister.blogsky.com

آبجی خیلی دوستت دارم. دارم دیونه میشم. من خیلی دوست دارم سرمو رو پاهات بذارم. ای خدا... تو که میدونی وضع ما رو . اینقدر عذابمون نده. این حوری مخصوصتو بیاد پیش ما.
آبجی حالت خوبه؟
خوش می گذره؟

بله خدا رو شکر خوش میگذره، به شما خوش میگذره؟

Aria Lonely دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ق.ظ http://dusky.persianblog.ir/

این مشکل همیشگی من هست
همیشه همینو ازم میخوان
و من

Aria Lonely دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:35 ق.ظ http://dusky.persianblog.ir/

نوشته هام رو توی گودر - فیس بوک -0 توییتر هم شیر میکنم و اونجا کپی رایت اصلا رعایت نمیشه
تو وبلاگهای زیادی نوشته های خودمو میبینم گاهی ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد