کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

891003

از دور که میان معلومه دو تا دانشجو هستن، یه دختر و یه پسر با کوله پشتی های بزرگ. دختر صاف و طلبکار راه میره، پسر متمایل به اون و تا حدودی منت کشانه، دستاشو بالا پایین میبره و یه خط در میون به دختر نزدیک میشه، اما معلومه اجازه نداره از یه حدی جلوتر بیاد. الان دیگه صداشونو میشنوم:

پسر: تو نمیفهمی...

دختر: بهت گفتم اون لینوکس رو بنداز دور یه ویندوز نصب کن!

پسر: تو نمیفهمی...

دختر:...

پسر: ویندوز نصب کردم، خراب شد، تو نمیفهمی...

دختر: خفه شو!


نتیجه اخلاقی واسه پسرها: هیچ وقت جلوی یه دختر دیگه به دوست دخترتون نگید "تو نمیفهمی"

نتیجه اخلاقی واسه دخترها: هیچی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد