دیشب یه لایه ی ضخیم از سد بین خودم و مادرم برداشتم.فکر میکردم خیلی سخت باشه، ولی تا اینجاش که خوب پیش رفته، خدا رو شکر. خدایا شکرت که اینقدر منطقی برخورد کرد!!!!!!!!!!!!!!
پ.ن.
دو تا گلدون شمعدونی کاشتم واسه پشت پنجره اتاقم تو شرکت
پ.ن.2
همه میگن که خیلی آروم شده ام... خدا رو شکر!
باز هم خدا رو شکر مال تو یه لایه بوده، مال خیلی از ماها یه سده
دیوار بین ما هم یه سده، دیشب فقط یه لایه ازش برداشته شد که ضخامت سد رو کم کرد.
سلام
میگن تا ۳ نشه بازی نشه
بار سومی هست که از همنجایی که گفتم اومدم
خدا رو شکر که همه چی داره خوب پیش میره
سلام
برای بار سوم خوش اومدی
سلام آبجی. امروز روز خوبت بوده. ایشاالله همیشه بهترین روز رو داشته باشی. دوست دارم همیشه عالی
تو محل کارت اتاق خصوصی هم داری؟
نه عزیزم اتاقم خصوصی نیست، جای نشستن سیزده نفر کارمند رو داره
سلام
امروز تو یه وبلاگ دیگه هم شمعدونی بود
شاید شمعدونی تو حیاطم آب میخواد و تشنه است؟
مادر ها همه زندگین
محمد و مینو
باغت آباد همسایه
سلام عزیز جان!
به نظر من این سد را می شود مثل یک تقه کوچک، شکست. هرچند آدم از اول نباید بگذارد این سد ایجاد شود...
سلام آبجی.
میخواستم بگم اسم شرکتی رو که در اون کار میکنی رو به من میگی؟ فقط مخام بدونم
شیطون شدی... سوالای فنی میپرسی...
آبجی جونم تو که خوبی. حالا بگو دیگه آبجی. گوشتو بخورم. قربون اون زلف قشنگت برم. بگو دیگه. اصلا هیچ چیز بدی نیست. فقط میخاوم بدونم. مگه بده؟ میگی دیگه ها؟
قربونت برم
اصرار نکن دیگه