کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۹۰۰۱۱۸

تصمیم داشتم تو این وبلاگ فقط خودم بنویسم و نقل قول نکنم ولی این یکی واقعاً حیف بود...:

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است… شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند. شیوانا با تبسم گفت:” اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟” شاگرد با حیرت گفت:” ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟” شیوانا با لبخند گفت:” چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی . معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگر رفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!” 


پ.ن.

تلخی قصه اینه که این آتش داره خودم رو هم میسوزونه...


پ.ن.2

مرد را دردی اگر باشد خوش است

در بی دردی علاجش آتش است.



نظرات 7 + ارسال نظر
رها.د پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ق.ظ http://daryaraha.persianblog.ir

این یعنی که ادم دل خودشو خوش کنه...
شاید هم پیر دانا راست بگه نمی دونم!

مریم پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://maryamgoli.blogsky.com/

شادم که در شرار تو میسوزم
شادم که در خیال تو می گریم

شاد باش بخند

سیب پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://sibeleila.persianblog.ir

برخلاف معمول با نظر دوستان مخالفم
اون که رفته یعنی در قالب این احساس نمی گنجیده
یعنی همون دایرهه که یک اسلایس نداشت
یادته که
اون که میره، طبیعت می بردش خودش نمیره، طبیعت بهترین تصمیم گیرنده است
اینه که همه اون پیران و مرشدان و درویشان و شیوخ می گویند راضی باشید به این جریان الهی و خودتون رو بسپرید به جریانی که می بردتان
اینه که اونی که میره مال این قالب نیست
اگر هم باشه هرچقدر بره برمیگرده

اون که رفته دیگه بر نمیگرده...

Aria Lonely پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://dusky.persianblog.ir/

واقعا چه جالب
اگه رفت لایقش نبوده
حقش نبوده
کوفتش بشه
داستان جالبی بود
و خیلی ارزشمند برات که بر خلاف وعدت از نقل خودت نزاشتی

الی پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://goodlady.blogsky.com

یه فیل دارم ناز نازیه
همش به فکره بازیه
یه توپ داره قلش میده
میگیره وباز ولش میده

عباس شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ http://meandmysister.blogsky.com

عج داستانی بود. تو باهاش موافقی؟

آره، تقریباً...

فرخ یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

پس چرا وقتی بهت گفتم عاشق شدی ُ انکار کردی؟؟؟

مگه هر کی از عشق نوشت، عاشقه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد