کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

چه بارونی میاددددددددددد عاشق اینم که برم زیر تیر چراغ برق و تو نورش قطره های بارون رو ببینم که صاف میاد تو صورتم!

نظرات 3 + ارسال نظر
سیب یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ق.ظ http://sibeleila.persianblog.ir

الان این حس رو فیل نازنازی تو وبلاگت کاملا به عینیت رسونده!

داداش عباس یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ب.ظ http://meandmysister.blogsky.com

عجب احساس قشنگی داری آبجی غزلم. منم این کار رو خیلی دوست دارم.
دوستت دارم آبجی گلم
یه حس غریبی الان تو دلم مور مور میکنه فکر کنم میگه خدایا شکرت که فرشته ی قشنگتو به من هدیه دادی. داره اسم تو رو میگه. میگه عجب فرشته ایه این غزل خانوم. ببین چی کار کردی آبجی غزل؟ فکر کنم نذاشتی مردم این دنیا برق دندوناتو ببینند.
خیلی نوکرم

سانی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ق.ظ http://koochehgard.blogsky.com

منم!

چه تفاهمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد