کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

باید به توصیه دکتر عمل کنم، ولی نمیکنم... چون نمیتونم! آخه چرا توصیه ای میکنید که میدونید کسی نمیتونه بهش عمل کنه؟ هان؟؟ هان؟؟ هان؟؟؟؟


پ.ن.1

اگر اونجوری نمیشد، الان این جوری نبود....


پ.ن.2

- شما انتخابهات درست نبوده و باعث شده اعتماد به نفست رو از دست بدی و افسرده بشی.

- من افسرده نشدم، من افسرده بودم...

نظرات 4 + ارسال نظر
hossein جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ق.ظ http://msxbox720.blogfa.com

سلام دوست عزیز وب بسیار زیبایی داری اگه برات زحمت نمیشه به وب منم سر یزن شاید خوشت اومد

زحمتم میشه

فرخ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

شما افسرده نیستی و نبودی ...
شادیهایت دائمی باشد انشاالله

من یه افسرده ی حرفه ایم!

عباس شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ق.ظ http://meandmysister.blogsky.com

سلام به خواهر خوشگل یکی یه دونه ام. حالتخ وبه آبجی؟ چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟
خدا نکنه افسره باشی.

بغض نکن پیشی

فرخ شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

آدمای افسرده یهو میرن سر اصل مطلب!!!
خودکشی !! هستی یا نه؟؟ من حاضرم همراهت بشم!
میریم یه جای دنج ... اول من تو رو می کشم ، بعد تو منو بکش! یه جورایی شبیه قتله و از شائبه ی خودکشی هم دور میمونیم!!

گفتم که میتزسم... از مرگ نه، از خدا... قتل که از خودکشی بدتره بابایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد