هر کی کچله اسمشو میذارن زلفعلی
به جایی دعوتم که احتمال دارد او هم بیاید. از آخرین باری که دیدمش چقدر میگذرد؟ گمانم پارسال یا شاید پیارسال همین موقعها، مجلس ختم زنعمو بود، عذر داشت و بیرون مسجد نشسته بود، موقع رد شدن دیدمش. جوری نگاه میکردیم انگار همدیگر را نمیبینیم، یک موجود نامرئی چادر به سر بودم که از جلوی موجود نامرئی دیگری نشسته بر موکت میگذرد. از آخرین بار که حرف زدیم نزدیک پنج سال میگذرد. آخرین تصویری که از او دارم مادری بود که داشت توی توالت بچه اش را میشست. چند وقت پیش حساب کردم دیدم پسرش امسال باید به کلاس اول رفته باشد. چقدر نقشه داشتیم برای به دنیا آوردن بچه هایی که هم بازی باشند. حتی فرصت نشد بزرگ شدن پسرش را ببینم اما حداقل وقتی نوزاد بود او را بغل کردم و بوسیدم، ولی او تا دو سالگی اصلا بچه های مرا ندید. برایش دلتنگم و البته بیزار. اگر یک دلیل برای نرفتن به مجلس فردا داشته باشم، احتمال دیدن اوست.
یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب ،جهنمست
هرگز حسد نبرده و حسرت نخوردهام
جز بر دو روی یار موافق که در همست
سعدی
تلویزیون عکسهای قدیمی خواننده ها رو نشون میده، حمیرا، مهستی، لیلا...دلم ضعف میره واسه موهای خیلی کوتاه گوگوش، میگم اونقدر دلم میخواد موهامو گوگوشی بزنم ولی به من نمیاد. میگه عوضش از خواب که بیدار میشی موهات شبیه حمیراست:))))