کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۹۰۰۱۲۸

همه میخوان به آدم ثابت کنن دنیا قشنگه... عجب!

پ.ن.

چرا ؟

900127.2

کاش میشد رک و پوست کنده میگفتم که اهلیت شدم... میگفتم وقتی نیستی دلم واست تنگ میشه... کاش میشد بهت بگم تو میتونی جای خالی تو زندگیمو پر کنی... کاش میشد...


فقط تو نستم واست یه یادداشت بذارم: منتظرت بودم، ساعت 4:16 یا به عبارتی 16:16


خدا میدونه الان سرت کجا گرمه، اصلا یاد من هستی یا نه؟... باشه، هر جا هستی خوش باش، خوش باش.... خوش باش

891007

به توصیه یه دوست از این لینک بازدید کردم، نظراتش جالبتر از خبرشه (البته خیلی وقتها این حالت به وجود میاد) جالبه که همیشه اعتراض هست که چرا نظرات سانسور میشه، اینبار یکی اومده اعتراض کرده که چرا نظرات سانسور نمیشه؟؟ خدا رو شکر که ما ملت ایران همیشه یه موضوعی داریم واسه اعتراض... الان که اوضاع خیلی قشنگتر از سابق شده


همه چی آرومه


عجم گرسنه مونده و در غم نونه...


همه چیز آرومه!

۹۰۰۱۲۴

خسته شدم از بس که این اواخر همه بهم میگن «تو عوض شدی»


پ.ن.

ازدواج موفق یعنی چی؟ خسته شدم از بس شاهد ازدواجهای ناموفق بودم...

۹۰۰۱۲۳.۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۹۰۰۱۲۳

محبت کردن چقدر ساده است... واسه بعضی آدما ابراز محبت خیلی سخته، ولی واسه ی همون آدمها پیش میاد لحظه هایی که تلاش واسه پنهون کردن محبت، به مراتب سخت تر از ابراز محبت میشه...

900122.2

وقتی که با هم حرف نمیزنیم، آپ هم نمیکنی، من چه جوری دلتنگیمو بر طرف کنم؟


سوالهای بی موردت چه معنی میتونه داشته باشه؟

900122

بعضی ها زنده هستند، چون هنوز وقت مرگشون نرسیده، نه بخاطر اینکه کار خاصی توی این دنیا دارند... بعضی ها نمیمیرن چون هنوز باید زنده باشن، نه بخاطر اینکه خودشون رو از مرگ دور کردن...


پ.ن.

احساس میکنم به یه خواب عمیق احتیاج دارم... قبلش هم باید یه عالمه گریه کرده باشم... بعدش هم که بیدار میشم یه سردرد حسابی داشته باشم... بعد نصف روز رو مشنگ باشم... بعدش یه چایی بخورم و بشینم تو بالکن... یه نفس عمیق بکشم و احساس کنم دوباره به دنیا برگشتم... دلم میخواد مست کنم، مست مست مست...


پ.ن.2

دلم میخواد یه چند روزی گم و گور شم... اصلاً نباشم... میخوام ببینم چه چیزی دارم واسه از دست دادن؟


پ.ن.3

خدایا اگه رضایت من واسه تو پشیزی ارزش نداره، چرا باید رضایت تو واسه من ارزش داشته باشه؟ نه ، بگو چرا؟؟ یه دلیل عاقل قانع کن بیار واسه اینکه من باید بندگیتو بکن... چون تو خدایی؟ خوب اگه من بندگیتو نکنم چی؟ باز هم خدایی؟ هر جور راحتی، فقط اینو بگم که دلم بیشتر ازهمه از تو پره... خودت میدونی چرا!

۹۰۰۱۲۱.۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۹۰۰۱۲۱

خواهرم برام اسمس داده: «فرق عزیز و دلتنگ: دلتنگ کسیه که پیام میفرسته، عزیز کسیه که پیام میخونه» فکر کنم راست میگه چون من اصلاً دلم واسشون تنگ نشده... احساس میکنم خیلی بی  عاطفه ام... از وقتی یادم میاد همین بوده ام...

پ.ن.

وقتی غر میزنم و نق نق میکنم، بهم میگن غرغرو، بی اعصاب و ... وقتی هم که ساکت میمونم و چیزی نمیگم همه میگن چرا اینقدر پکری، چرا ناراحتی؟؟ خوب چیکار کنم، وقتی ناراضی ام یا باید ابراز کنم یا باید ساکت باشم و بریزم تو خودم... در هر صورت من ناراضی ام، زورکی که نمیتونم خودمو راضی کنم...

پ.ن.2

هویت دختر ایرانی با چایی آوردن تعریف شده، یا واسه خواستگار، یا واسه بابا و داداش و عمو و دایی...