اون یارو که 7002 تا بیت کوین تو وَلِتش داره و پسووردش رو یادش رفته و تا اون وقتی که قسمت اول پادکست رختکن بازندهها رو ساختن هشت بار پسوورد غلط وارد کرده، به ذهنش نرسیده که از هیپنوتیزم کمک بگیره؟ یا تلاش کرده ولی فایده نداشته؟
این همه آدم در جریان بدبختی این یارو هستن یعنی فقط به عقل من رسیده؟ باورم نمیشه:))
کاش یکی به گوشش برسونه، بعنوان دستخوش اون دو تا بیت کوینش رو بده به من حداقل، سر راست هم میشه:))
دوشنبه 24 مهرماه سال 1402 ساعت 10:59 ب.ظ
یک عدد یا کلمه نیست که یک رشته طولانی (فکر کنم ۴۰-۵۰ کاراکتر) از حروف و اعداد و نشانه های نگارشی درهم و برهم بدون منطق خاصیه. البته ممکنه منطقی هم پشتش باشه اما اگه چیز راحتی بود که تا حالا پیدا کرده بود
خب شانس پیدا کردن همچین چیزی با ده بار امتحان کردن نزدیک به صفره همون هیپنوتیزم که من گفتم منطقی تره، چون اگه بتونه به لایههای ناخوداگاه وارد بشه، جزئیاتو درمیاره دیگه.
خب اگر توی خاطرش باشه. مثلا من آدم بی دقتی ام حتی اگر دیده باشم هم یادم نمیمونه باید حتما جایی نوشته باشمش.
مغز آدم نرمال طرز کارش اینجوریه که توی اتاق با ۵۰۰ نوع وسیله مختلف که قرار میگیره، ۴۹۰ تا از اونا رو نمیبینه،یا به عبارتی نادیده میگیره، یعنی سیگنالی که از چشم میگیره رو پردازش نمیکنه، فقط اون ۱۰ تا چیزی که براش مهمتره رو پردازش میکنه، مثلا مبلی که میخواد روش بشینه، یا تیوی که بهش زل میزنه، یا کولری که خاموشه و باعث ایجاد گرما میشه. ولی کوسنها رو شاید نبینه، میز تیوی رو نبینه، تصویر پرده و پنجره و غیره رو تا لازم نداشته باشه پردازش نمیکنه. اما اینهایی که در لایهی خوداگاه ما نادیده گرفته میشه، در لایه ناخوداگاه ثبت میشه. در واقع هیچ اطلاعاتی دور ریخته نمیشه فقط از جلوی راه برداشته میشه تا ما بتونیم در لحظه تصمیم بگیریم که رو مبل بشینیم و تیوی ببینیم.برای همین اگه از اتاق بیای بیرون و من ازت بپرسم کوسن چه رنگی بود، شاید نتونی جوابم رو بدی ولی اگه هیپنوتیزم بشی حتما میتونی.
همینطور چیزهایی که یادمون میره هم، اطلاعاتش یه جایی توی مغز وجود داره، فقط جلوی دست نیست. تا جایی که میدونم هیپنوتیزم کارش همینه بره توی اون لایههای دور از دسترس مغز و دنبال اطلاعات گمشده بگرده. همین که چشم یکبار دیده باشه کافیه. حفظ کردن و نکردنش مهم نیست.
ایده خوبی بود
به عقلش نرسیده
این همه آدم در جریان بدبختی این یارو هستن
یعنی فقط به عقل من رسیده؟
باورم نمیشه:))
کاش یکی به گوشش برسونه، بعنوان دستخوش اون دو تا بیت کوینش رو بده به من حداقل، سر راست هم میشه:))
یک عدد یا کلمه نیست که
یک رشته طولانی (فکر کنم ۴۰-۵۰ کاراکتر) از حروف و اعداد و نشانه های نگارشی درهم و برهم بدون منطق خاصیه. البته ممکنه منطقی هم پشتش باشه اما اگه چیز راحتی بود که تا حالا پیدا کرده بود
خب شانس پیدا کردن همچین چیزی با ده بار امتحان کردن نزدیک به صفره
همون هیپنوتیزم که من گفتم منطقی تره، چون اگه بتونه به لایههای ناخوداگاه وارد بشه، جزئیاتو درمیاره دیگه.
خب اگر توی خاطرش باشه. مثلا من آدم بی دقتی ام حتی اگر دیده باشم هم یادم نمیمونه باید حتما جایی نوشته باشمش.
مغز آدم نرمال طرز کارش اینجوریه که توی اتاق با ۵۰۰ نوع وسیله مختلف که قرار میگیره، ۴۹۰ تا از اونا رو نمیبینه،یا به عبارتی نادیده میگیره، یعنی سیگنالی که از چشم میگیره رو پردازش نمیکنه، فقط اون ۱۰ تا چیزی که براش مهمتره رو پردازش میکنه، مثلا مبلی که میخواد روش بشینه، یا تیوی که بهش زل میزنه، یا کولری که خاموشه و باعث ایجاد گرما میشه. ولی کوسنها رو شاید نبینه، میز تیوی رو نبینه، تصویر پرده و پنجره و غیره رو تا لازم نداشته باشه پردازش نمیکنه. اما اینهایی که در لایهی خوداگاه ما نادیده گرفته میشه، در لایه ناخوداگاه ثبت میشه. در واقع هیچ اطلاعاتی دور ریخته نمیشه فقط از جلوی راه برداشته میشه تا ما بتونیم در لحظه تصمیم بگیریم که رو مبل بشینیم و تیوی ببینیم.برای همین اگه از اتاق بیای بیرون و من ازت بپرسم کوسن چه رنگی بود، شاید نتونی جوابم رو بدی ولی اگه هیپنوتیزم بشی حتما میتونی.
همینطور چیزهایی که یادمون میره هم، اطلاعاتش یه جایی توی مغز وجود داره، فقط جلوی دست نیست. تا جایی که میدونم هیپنوتیزم کارش همینه بره توی اون لایههای دور از دسترس مغز و دنبال اطلاعات گمشده بگرده. همین که چشم یکبار دیده باشه کافیه. حفظ کردن و نکردنش مهم نیست.
چقدر خفنه و ترسناک حتی. من نمیدونستم، ممنون که برام توضیح دادی :*
تی فدا:*