میگه: تا صبح پیگیر طبیب جمهور بودم.
میگم: طبیب! جمهور؟ دردم نهفته به ز طبیبان مدعی، باشد که از خزانه غیبش دوا کنند، یا اینم که نهایتاً به درد خودم بمیرم بگن خدابیامرز راحت شد:))) من والا اعصابم هیچ کشش اخبارو نداره، فکر کنم آخرین نفر من بودم که از نتایج با خبر شدم:))) از قضا امروز بالاخره بعد از کلی مقاومت و رفتن هزار تا راه، آخر رفتم دکتر دارو گرفتم، از فردا شروع میکنم. حالام یه اضطراب به اضطرابای قبلیم اضافه شد که داروی جدید بهم میسازه؟ نمیسازه؟ عوارضش چیه؟...
میگه: دکتر چی؟ دوای چی؟
میگم: روانپزشک، داروی افسردگی و اضطراب. یه چیز جدید داده که تا حالا نخوردهم.
میگه: خوبه، اگه بهت بسازه کلی اوضاع بهتر میشه.
میگم: اوضاع که بهتر نمیشه، فقط من پوستم کلفتتر میشه:))
میگه: زاویه دوربینت میره جای بهتر
میگم: دو متر توالت، این ور و اونورش چه توفیری داره آخه:))))
مکث میکنم، و یادم میاد که به عهد رونق وبلاگنویسی، یکی که یادم نیس کی بود، یه مطلب بلند نوشته بود که خلاصهش میشد اینکه تو همه جای دنیا فقط توالت عمومیه که زنونه مردونهش سواست، ولی تو ایران هر جا میری زنونه و مردونه از هم جداست، نتیجه گرفته بود این مملکت کلش یه توالت عمومی چند هزار هکتاریه.
من ساعت 9 شب مطلع شدم. یه کانالی رو میخوندم که خبرش رو نوشته بود.
+ نتیجه گیری جالبیه ها تازه اگر دقیق بشیم بسته به موقعیت جغرافیایی تقریبا مشخصه توی زنونه ایم یا مردونه یا حتی روشویی یا قسمت های دیگه :))))
زنها تو زنونهن همیشه، همه تواتهاش هم چاهش پر شده جز یه دونه که اونم قفل درش خرابه و تمام مدت اضطراب داری حیثیتت به باد نره:))))
موافقم
همش توالته
دیگه به بوش عادت کردیم بدبختانه...
اینقدر بدبین نباش
برای پوستت خوب نیست
چشم عباس آقا:))
دکتر پوزیده رو میگفته؟
به تو ربطی نداره رزا خانم فضول