کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

چند ماهی میشه که اینستاگرامو ترک کرده ام، شاید شش ماه، شایدم بیشتر. زیر دوش با خودم فکر میکردم یعنی هنوز مردم تو اینستا همونجوری هستن که بودن؟ هنوز عکس خوراکیهاشونو میذارن؟ هنوز از شیشه بارون خورده ماشینشون استوری میگیرن؟ هنوز فکر میکنن فیلم چرت زدن نوزادشونو باید با خلق الله به اشتراک بذارن؟ هنوز عکسهای تو آینه و کپشنهای بی ربط و کامنتهای قربون صدقه ادامه داره؟ .... بعد حس آدمی رو پیدا کردم که از چنگ زامبی ها خلاص شده و داره به فلسفه حیات فکر میکنه. به خودم گفتم معلومه که اینستابازی ملت ادامه داره. مگه چیزی عوض شده که این مردم بخوان عوض بشن؟! اونها همونجوری خوشحالن، خوش به حالشون؛ هیچ وقت هم دلشون نخواسته چیزی خلق کنن. تو برو فکری واسه خودت بکن که همیشه حسرت داشتی آدم خاصی بشی و یه اثری از خودت به جا بذاری، اما هیچ وقت نتونستی. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد