رضا مینا رو میخواست و مینا آرش رو. مینا پیش رضا، از آرش گله میکرد. رضا میگفت: ولش کن، بذار راست شیکمش رو بگیره و بره، اگه مال تو باشه، خودش برمیگرده. مینا هم رفت ولی دوباره پیش رضا برگشت.