میپرسم بهتری؟
میگه خسته و ناتوانم هی
میگم خسته و ناتوانت هم عزیزه
چیزی نمیگه
میگم اصلا این مدت با کسی هم معاشرت داشتی؟ یا فقط دنبال کسشر دویدی؟
چیزی نمیگه
میگم ببین من مادرم، به منبع حیات وصلم:)) نشون به اون نشون که خودم سالی بیست دفعه به درون مرزهای گا میرم و برمیگردم:)) بیا دستتو بده من، بذار تو رو هم به منبع حیات وصل کنم:))
باز هم چیزی نمیگه
من هم دیگه چیزی نمیگم چون میدونم که این حرفها فایدهای نداره، ترجیح میده تو خودش باقی بمونه و من رو پشت در اون دژ مخروبه جا بذاره. نمیدونم من بیش از حد علاقه دارم اطرافیانم رو کنترل کنم یا هر چی لجوج نفوذناپذیره جمع کردهم دور خودم!!!