ویولونزن انگار دستشو میکشه رو حجم خاطره ی معشوق، به پلک بسته ش نگاه میکنه و میپرسه یادته؟ اون روزا رو یادت میاد؟ همین طور که آه میکشه روشو میکنه به پنجره ای که مدتهاست خورشید پشتش غروب کرده...
ویولن که ناله میکنه، انگار به جای من ناله میکنه، گریه م بند میاد. منتظرم که نوبت سنتوربرسه،به نوازش سنتور اون تصنیف محزون رو میشنوم بی اون که کسی بخوندش.
برای اولین قرار عاشقانه، مرا به کافهای در خیابون وزرا برد؛ جای دنجی طبقه دوم یک ساختمان قدیمی بود. از کافه که بیرون آمدیم مثل دو ناشی احمق در حال پایین آمدن از پله لبهای هم رو بوسیدیم. ناگفته نماند که ناشیگری از او بود و من فقط دلم نمیخواست توی ذوقش بزنم. توی پاگرد بعدی بهم حمله کرد و چسباندم به دیوار و شروع کرد به بوسیدن لبهام -با جسارتی که فقط یک پسر زیر بیست و پنج سال میتواند در راهروی یک ساختمان غریبه داشته باشد. من که عاشق این حرکاتم، با حرارت لبهایش را میبوسیدم و از ناشیبازیهایش هم لذت میبردم. یک دفعه متوجه شدم دو نفر دارند از پله ها پایین میآیند. با اشاره من سریع خودمان را جمع و جور کردیم و به سرعت صحنه جرم را ترک کردیم و هرگز به آن برنگشتیم.
البته بعدش فهمیدم که او اصلاً متوجه حضور دو نفر غریبه نشده بود، حتی بعد از تمام شدن بوسه!!!
بهشت جایی است که چاق یا لاغر بودنت مهم نیست، حتی درشتی چشمانت.
باهوش مغرور سال 88 که از شنیدن خطاب «نمیفهمی» از دهان معشوق آشفته میشد، این روزها به راحتی در انظار عمومی خود را خنگ خطاب میکند.
عجب که سایه ام را در آغوش گرفته ام!!!!
آقای بیگ-یکی از کارگران خدمات شرکت، ساعت دوازده شب میخوابد، ساعت چهار صبح از خواب برمیخیزد و از یکی از شهرکهای اقماری تهران با هزار زحمت خودش را به شهرک غرب تهران میرساند. حقوق آقای بیگ با احتساب اضافه کاریهای آنچنانی به یک میلیون تومان نمیرسد که حدود 200هزار تومان آن را صرف هزینه رفت و آمد میکند. آقای بیگ قبلاً مسئول خرید شرکت دیگری بوده است اما الان زمین را طی میزند و سرویسهای بهداشتی را نظافت میکند.
من ساعت ده شب میخوابم و ساعت 5:30 بیدار میشوم تا ساعت هفت صبح پشت میزم باشم و تا ساعت 5 بعد از ظهر کار کنم. حقوق ماهیانه من حدود 1.5میلیون تومان است و ماهیانه حدود 50هزار تومان خرج رفت و آمدم میشود. من قبلاً کارشناس شرکت دیگری بودهام اما حالا مسئول دفتر یک پیرمرد غرغروی متکبر سختگیر هستم که اگر قبل از زنگ سوم جواب تلفنش را ندهم به مدت حداقل سی ثانیه توبیخم میکند. ضمناً مسئولین دفتر بالا دست دفتر ما شدیداً ایرادگیر و کجفهم هستند و من موظفم به هر طریق ممکن آنها را هم راضی نگه دارم.