کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

با دِلُم گریه کن خون ببار

خودمون کم غم داریم و دلمون گریه میخواد،

این آسمون وامونده تهرون هم ول کن نیست

هی میباره

هی میباره

لاکردار تا دل تنگ ما نپوکه از غصه، ول کن نیست

باشه آسمون!

تو هم با ما چپ بیافت

اصلا اگه با دل ما بسازی جای تعجبه!

اصلاً کی ساخته که تو بسازی؟

کی دل به دل ما داده که تو بدی؟

تو هم هر چی دوست داری ببار و بد به دلت راه نده

چون دل ما پوکیدنی نیست

یعنی اگه میخواست بپوکه تا حالا باس پوکیده باشه

اگه هنوزم هستم و مینویسم و بغض میکنم، پس یعنی ....

یعنی یه دل وامونده صاحابی هست که بطپه، حالا گیرم خونین و مالین و بی رمق.... 

اه

ببین ما رو به چه روضه خونی واداشتی!

بیخیال

تو بارون خودتو ببار من هم باران خودمو

دیگه هم هیچچچچچ حرفی ندارم

نه با تو نه با هیچ کس دیگه. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد