کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

۰۰۱۱۰۵

تقریبا یک ماه پیش یه توییت زدم در مورد مزاحمتهای خیابونی، آخرش هم نوشتم چرا طرح جمع‌آوری «آلت‌های سرگردان» رو اجرا نمیکنند؟توییتم طبق معمول زیاد لایک نخورد ولی از اون موقع ترکیب «آلت‌های سرگردان» رو چندین بار تو فضای مجازی خونده‌م یا شنیده‌م. انگار کمبود واژه واسه توصیف این ژانر جبران شده:)))

به نظرم بهتره به جای teenager بگیم چُسده‌ساله؛ هم به لحاظ لغوی برگردان خوبیه و هم حق مطلبو ادا میکنه.

بدگویی همیشه بد نیست

خواهربزرگم در تعریف از من میگفت مرضی از زمان جلوتره، حرفی که مرضی میزنه همیشه بعدش فهمیده میشه. البته وقتی اختلاف عقیده پیدا کردیم با خودش فکر نکرد که ممکنه اینم از اون حرفایی باشه که الان قابل فهم نیست. خودم هم فکر میکنم من با نُرم افراد جامعه ام متفاوتم -به عبارتی یه سر و گردن بالاترم. اوایل فکر میکردم چنین فکری خیلی خودپسندانه است اما الان اسمش رو میذارم خودشناسی. اتفاقا از وقتی به چنین خودشناسی رسیده ام حالم بهتره و رفتارم با سایرین هم بهتره. قبلا که خودم رو در سطح دیگران میدیدم انتظار داشتم هر چیزی رو که من میفهمم بقیه هم بفهمن و واسه فهموندن همه چیز به همه کس، هم خودم و هم اونها رو زجر میدادم. اما الان توقعم از آدمها کم شده و حتی از خودم. توقع کم آدم رو به آرامش میرسونه.


در تأیید مطلب بالا، اشاره میکنم به یکی از موضوعات وبلاگم با عنوان «ضد تبلیغ». توی این موضوع من از چیزهایی که تجربه بد دارم حرف میزنم و تجربه بدم رو نشر میدم تا به سهم خودم از تکرار این تجربه پیشگیری کنم. دیشب فهمیدم آمریکایی ها یه سایت دارن به نام yelp که این کار رو به صورت سیستمی و هدفمند و با مشارکت همه انجام میده. از خودم راضیم که تو مملکتی که همه انتقادها به شکل غر زدنه و با جمله »حالا اسم نمیبرم...» شروع میشه، من آغاز کننده این کار بودم. 


پ.ن. شاید تو ایران هم چنین سایتی باشه و من اطلاع نداشته باشم. اما اگرم هست اونقدرها مشهور نیست .

من زبان‌شناس نیستم،‌ اما زبانم را دوست دارم.

 گفته شده: داریوش آشوری، زبان‌پژوهی که سابقه واژه‌پردازی‌های موفق در فارسی دارد، پیش‌نهاد داده برای شِر کردن بگوییم هم‌رسانی



ولی به نظر من-به عنوان یک فارسی زبان و کاربر واژه، واژه نشر معادل خییلی بهتری برای share است، در آن صورت معادل reshare هم میشود بازنشر.


اگر واژه هم‌رسانی حاصل مصدر به‌هم‌رسیدن-به معنی یافت شدن باشد، که معنی نمیدهد. اگر هم واژه‌ای ترکیبی به معنی این است که کسانی مطلبی را به هم برسانند؛ باز در آن صورت هم معادل خوبی نیست چون معمولاً اصطلاح «چیزی را به هم رساندن» زمانی به کار می‌رود که مالک اول آن چیز مخاطب معلومی داشته باشد و بخواهد مفعول را به او برساند. اما در غالب موارد وقتی چیزی به اصطلاح share میشود، گوینده بدون در نظر داشتن مخاطبی خاص، به طور عام مطلبی را در فضای مجازی نشر می‌دهد و یا به عبارتی می‌پراکند. ضمن آنکه با فرض استفاده از کلمه هم‌رسانی، جایگزین reshare هم باید بشود چیزی شبیه به بازهم‌رسانی! که ساختار عجیب و غریبی دارد (نمی‌گویم ساختار غلط، چون در حوزه دانش من نیست که صحیح و غلطش را تعیین کنم).  


ممکن است ایراد گرفته بشود که نشر یه کلمه عربی است، ولی به نظر من این واژه عربی پرکاربردتر از معادل فارسی‌اش-گستردن یا پراکندن است. اگر اصراری هست بر عربی نبودن معادل، پیشنهادم استفاده از واژه پراکندن (به جای share) و بازپراکنی (به جای reshaer) است. مزیت استفاده از پراکندن این است که خودش فعلی صحیح و قابل صرف کردن است، درست مثل خود واژه share. 


گاهی یافتن معادل از بین همین واژه‌های موجود، خیلی ساده‌تر از ساختن معادلی است که معلوم نیست مخاطب با آن ارتباط برقرار کند یا خیر. 


لطفا این مطلب را بپراکنید.

پیشنهاد میکنم به جای کلمه marketing از کلمه بازارگری استفاده بشه