کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

بچه بودم نفهم بودم...

پست حاوی یک خاطره مثبت هیژده میباشد

  .

در دوران مدرسه، بین ما محصلان قانون نانوشته ای بود، مبنی بر اینکه اطلاعات جنـسیـمان را با هم به اشتراک بگذاریم. علیرغم تلاش خانه و مدرسه برای مسکوت نگه داشتن این مسائل، جذابترین موضوع حرفهای ما از کلاس پنجم به بعد، همین بود. البته در دوران راهنمایی گفتگوهایمان در غالب جوک و کنایه بود اما در دوران دبیرستان مستقیماً راجع به سـکـس، شب زفـاف و اندامهای مربوطه حرف میزدیم. اول یا دوم دبیرستان بودم که یکی از دوستانم یک کتاب راهنمای زناشویی را نمیدانم از کجا پیدا کرده و در عملیاتی فوق خطرناک آن را به مدرسه آورد تا جمع چهار نفره ما از علوم خفیه آن بهره ببرد. یادم نیست عنوان کتاب چه بود یا دقیقاً به چه منظور نگاشته شده بود؛ کارکردش برای ما مثل یک داستان پـورن بود که با خواندن هر خطش گُر میگرفتیم و چیزی در ما ذوب میشد و میریخت و ما با همه خامی و نادانیمان لذتش را درک میکردیم. در اصل کتاب کلیاتی بود از تعاریف و اطلاعات اولیه جنـسـی که انگار برای محرومانی چون ما نگاشته شده بود. اطلاعت کتاب ترجمه شده و مختصر بود و کسی نبود که برایمان توضیحش دهد و برداشتهای اشتباه ما را تصحیح کند. مثلاً درباره پدیده نـعـوذ مطلبی به این مضمون آمده بود که در طول رابطه جنـسـی طول آلـت مرد افزایش یافته و به 30 سانتیمتر! میرسد. کسی نبود به ما بگوید این اندازه گیری از کجا تا کجا است و هر جور که حساب کنی برای مرد ایرانی یک رکورد محسوب میشود. ما ساده دلان فکر میکردیم هر مردی تلاشش را بکند به این رکورد دست پیدا میکند. حتی به این فکر نمیکردیم که عواقب چنین رکوردی برای همسر آن مرد چیست؟! مسخره تر از همه این بود که از آن به بعد خط کش های 30 سانتی -که استفاده از آن بین دانش آموزان متداول بود- برای ما تبدیل شده بود به اُبژه جنـسـی! بارها عدد 30 را در انتهایش به هم نشان داده و ریز ریز میخندیدیم. هنوز هم خط کش سی سانتی برایم خاطره انگیز است! 

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 03:53 ق.ظ http://ghuo.ir

خاطره شدا

موقت پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 08:30 ب.ظ http://kafgorgi.blogsky.com/

این موضوع واسه من با کتاب "رساله ی احکام" مکارم شیرازی اتفاق افتاد :)

اون که به جای خود...

Baran یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 10:59 ق.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

من از تصور ریز ریز خنده ها ...قهقهه ام گرفت
ببخشید؛سلام بر شما

سلام عزیز
آن قهقهه نوش جانتان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد