کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

هیچ پایانی واسه هیچ قصه ای وجود نداره

تو درفت های ایمیل قدیمیم یه نامه دارم، یه نامه عاشقانه. 

اعتراف میکنم هر وقت فیلم یاد هندستون میکنه (معمولاً ایام پریودم!)، میرم اون نامه رو میخونم و خط به خط اشک میریزم. خصوصا خط آخر، جمله آخر، اونجا که میگه "من همه دلتو نمیخوام...."سه بار (مثل یه ذکر واجب) تکرار میکنم: "کاش میخواستی... کاش میخواستی... کاش میخواستی...." 

بعد اشکامو پاک میکنم و میرم دنبال زندگیم؛ جوری که انگار هیچی کم نیست. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد