حالا که میدونم بعد من چه گذشته، منی که که سه شبانه روز بعد اون یا گریه کردم یا بغض فرو دادم؛ منی که بعد اون بیشتر از یک سال تو لاک تنهایی بودم،منی که تا همین چند ماه پیش شعر عاشقانه نمیخوندم چون یادش حالمو بد میکردمیکرد، منی که دوست داشتن رو از یاد بردم....
حالا که میدونم بعد من چی گذشته، نه قضاوت میکنم نه حقی برای خودم قائلم، فقط به اون مثنوی هفتاد منی که من رو به یادش میسوخت، یک برگ اضافه میکنم و بالای برگ تازه این مصرع ترانه معین رو مینویسم.