کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

سه پلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد

اولین بار که جوجه ها رو واکسن زدن، دندونم عفونت کرده بود و از درد ناله میکردم

الانم که اونا سرما خوردن، من هم سرما خوردم و نزدیک پریودمه

فقط تیتر گویای حال منه

950622

زندگیم پرشده از کارهایی که اعتقادی بهش ندارم و باورهایی که بهش عمل نمیکنم

همیشه همین طور بوده، شاید این روزا بیشتر

علتشم اینه که هر چی میگذره باورام بیشتر و بیشتر از محیطم فاصله میگیره

سعی میکنم زیاد روی این مسئله انرژی نذارم

میخوام بذارم زندگی بگذره

نمیخوام غمگین باشم

شاید دور گردون روزی بر مراد ما گشت

دیگه باورم شده "دائماً یکسان نباشد حال دوران"

رابطه مثل رقص دو نفره زن و مرده، هر دو باید رقص بلد باشن و هر دو باید تن به موسیقی جاری لحظه ها بدن. اگه یکی اومد جلو اون یکی بره عقب و بر عکس. یه وقتایی هم باید از هم جدا بشن اما زیاد دور نمونن. 

تپه ای تازه

ملت وبلاگهاشون رو ول کردن، میرن تو اینستاگرام عکس میذارن از خودشون و شونصد خط مطلب مینویسن. بیشتر اوقاتم مطلبشون به زور یه ربطی به عکس پیدا میکنه، مثلا تو عکس چنگال دستشه، تو متن یه یادی از چنگال عقاب شده!!! حالا این که خوبه، یارو عکس میذاره از خودش که خوابیده رو چمن و با خوشحالی چشماشو بسته، بعد از بی وفایی مردم روزگار مینویسه. خو الان چون بهت بی وفایی شده این ریختی شدی؟ یا چی مثلا؟ از کپی بودن و بی منبع بودن مطالب هم هر چی بگم کمه. یعنی رسما ایرانی ها رسانه ای رو که برای انتشار عکسه، برای انتشار متن به کار میگیرن. اگه یه سلیبریتی یا یه چهره سیاسی این کارو بکنه واسم قابل درکه، چون خفقان همه تریبونها رو گرفته، طرف همین یه صفحه براش مونده ولی سایرین دارن نقض غرض میکنن و البته اینجا ایرانه....