کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

940830

1. شاید یک روز فرزندم از من بپرسد که چرا با کسی ازدواج کردم که عاشقش نبودم. شاید هیچ وقت فرصت نکنم برایش توضیح بدهم که عشق برای من، گل خودروئی بود که در عین داشتن هزار خاصیت، فصلش که تمام شد خشکید و تنهایم گذاشت. اما ازدواج نهال کم جانی بود که با تدبیر کاشتمش، با صبر نگه داشتمش، به امید اینکه یه روزی ثمره اش را بردارم. این انتخاب من بود ولی تو مجبور نیستی چنین انتخابی داشته باشی. 


2. شبها در رختخواب وراج میشوم. یادم است بچه هم که بودم کنار مارال که میخوابیدم تا دیروقت پچ پچ میکردیم. انگار برایم تاریکی اتاق و حالت دراز کشیده، خاصیت تخت روانکاوی فروید را دارد. دیشب هم در جواب یک سوال ساده از سابقه کار خواهرم، بحث را بردم به طرف سابقه کاری خودم و این که هیچ وقت کارم را دوست نداشته ام و همیشه فکر میکرده ام که اغلب همکارانم -خصوصا بالادستی ها، آدمهای نافهم و کوته فکر و مغرضی هستند که فقط به منافع شخصیشان فکر میکردند. بعد هم گفتم من از بچگی فکر میکردم که بهتر از بقیه میفهمم و اگرچه بعد از آن سعی کردم این طور فکر نکنم اما هنوز هم همین طور فکر میکنم! بعد هم پشیمان شدم که چرا چنین اعترافی کردم.


3. تحت تأثیر مطالبی که تازه مطالعه کرده ام، میخواهم اختیار واکنشهایم را به دست بگیرم و نگذارم محیط پیرامون و رفتارهای دیگران که معلول فرافکنیهایشان است، مرا ناراحت کند. صبح به این فکرمیکردم که به عنوان اولین تمرین باید با مادرشوهرم شروع کنم و نگذارم رفتارها و کنایه هایش تا این حد عذابم دهد. شب که دل بهم خورده و عصبی بودم، به این فکر میکردم که نباید بگذارم هورمونها حال مرا بد کنند. باید به این فکر کنم که سالمم و این غلیان هورمونی نشان سلامت من است؛ پس خوشحال باشم. 


4. آهنگ شمال معین پخش میشود و من دل میدهم به صدا و تصویر. با خودم میگویم چقدر خوب است که هنوز معینی هست که ترانه دلنشینی رو به او بدهند و آهنگ خوب برایش بسازند و او با حس خوبش اثر هنری خلق کند. نماهنگ که تمام میشود میگویم: یه وقت نمیریا معین!


5. این که مادرشوهر آدم هم سن خواهر آدم باشد، شاید خوبی هایی هم داشته باشد اما متأسفانه من فقط بدی هایش را میبینم. من زنی را میبینم که تجربه هایش دور از دسترس و ناب نیست اما میخواهد برای من نقش پیر دانا را بازی کند و من علیرغم خواستم، همبازی خوبی در این نمایش نیستم. از طرفی نگاهش به من نگاه زنی است میانسال به دخترکی که رفیق جوانش (شوهربنده و پسر او) را دزدیده. بدترین قسمتش این است که پدربزرگ تازه متوفی شوهرم همسن پدر من است و این باعث نگرانی های بیش از پیش من برای بابا شده.

بی شک، بزرگترین تخریبگر من در زندگی مادرم بوده است، همانکه وجود من در وجود او شکل گرفت. در این لحظه آرزو میکنم ای کاش احساسم به او بر میگشت به دو سالگی، آن زمان که از قهر او به دامن خودش پناه میبردم. 

940813

زنهایی که طلاق گرفته اند احتمالاً این جمله بی معنی اساساً غلط رو بلد نبودن تا خودشون رو تسکین بدن: همه مردا همینطورین!


گول صحنه سازی ها رو نخورید، حاملگی یه زن خندون که دست روی شکم برآمده اش گذاشته نیست. حاملگی یه زن پریشونه که هفته قبل از پریودش چندین ماه طول کشیده!

دشمن ِکسخل به از دیوث ِدوست

ده پاره دیوانگی

میخوام یه بهانه پیدا کنم تا در اقدامی نمادین با مربای آلبالو ازدواج کنم؛ مثلا پیروزی فاشیستها در اوکراین!



دقت کردین آهنگای علیرضا قربانی از رادیو و تلویزیون که پخش میشه، جذابتره انگار. چرا؟



چش مردم سگ داره، چش ما توله سسسگ داره



داشتن بهترین شوهر دنیا هم نمیتونه پریود رو دلپذیر کنه. تنکس گاد یو آر ئه من.



اگه توی حموم ایستاده بشاشم، احساس میکنم مثانه‌م تا ته خالی نشده، از اون جیش داغ هم که روی پام جاری میشه بدم میاد. تنکس گاد یو آر ئه من اِگین.



بزن باران که دنیا خیلی خر است، 


گاو من است
ولی نه سوارم میکند
نه راه میبرد.  (شاعر و اهنگساز و خواننده اعصاب نداشته باشن، ترانه میشه همین)



خان عمو! کی واسه من یه پشگل ریده که من واسش یه کاسه اسهالی برم؟



هیچ وقت هم نفهمیدم مردم چطوری کتاب میخونن و فیلم میبینن که از توش جمله‌های قلنبه درمیارن. :/



طرف سی ثانیه رفت دسشویی، برگشته چنان نفس نفس میزنه انگار از کوه بالا رفته.



به نام خدا
سر خر خیلی خر است.
و من الله فیلان

عضو شریف سخنگو!

هر وقت میگن تو قیامت اعضای بدن آدم به حرف میان و شهادت میدن، دست و پا و چشم و زبان رو مثال میزنن، اما منطقاً این قاعده کلی باید شامل حال آلات تناسلی هم بشه دیگه؟ 
فکرشو کن فیلان آقای بهمان به زبون بیاد، وسط صحرای محشر همه گوش تیز میکنن ببین کجاها رفته، چی کارا کرده و الخ... از صدتا پورن استوری هم باحالتره. بقیه اعضای خود طرف هم کف میکنن :دی

ترک کردن عادت خوابیدن به شکم (دَمَر خوابیدن)

اغلب خانواده ها بچه ها رو از دمر خوابیدن منع میکنند، شاید به دلیل توصیه های مذهبی. از نظر پزشکی هم دمر خوابیدن غلطه چون ماهیچه ها رو درگیر میکنه و البته ستون فقرات رو از حالت اصولیش خارج میکنه و در دراز مدت ایجاد گودی کمر و کمردرد میکنه. در مورد خانمهای باردار که موضوع خیلی جدی تر میشه چون خوابیدن روی شکم برای جنینشون ضرر داره. اما چطور باید این عادت رو ترک کرد؟

اونایی که چنین عادتی دارن میدونن که تلاش واسه ترکش منجر به کلافگی و بی خوابی میشه و در نهایت مجبور میشن برگردن به حالت همیشگیشون؛ حتی اگه سر شب زور زوری خوابشون برده باشه. اما اگه به پهلو بخوابید و  یه بالش نرم بغل کنید به طوری که بازوهاتون و زیر چونه و گونه تون در تماس با بالش باشه، حالت دمر خوابیدن و تماس با بالش تداعی میشه و ذهن به راحتی فریب میخوره و خوابتون میبره. اگه یه بالش کوچیک بین زانوهای خمیده تون بذارین که دیگه عالیه. از لحاظ پزشکی هم این جور خوابیدن اشکالی نداره. 

یکی از فانتزیام اینه که بچه هام عکسای عروسیمو ببین بگن مامان اینجا چقدر تپل بودی! یعنی میخوام تو چهل سالگی باربی باشم :))