کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

چیزی که به خاطرم مانده

پانزده- شانزده سال پیش در مجله کیهان بچه‌ها (شاید هم یک مجله دیگر!) شعرهای ارسالی مخاطبان کودک و ونوجوان به زبان ساده نقد می‌شد. یک بار خطاب به یکی از آنها نوشته بود (نقل به مضمون): در شعرت از عناصری حرف بزن که می‌شناسی، چیزهایی که در زندگی با آنها سر و کار داری. سعی کن وجه شاعرانه همان چیزها را کشف کنی؛ و در آخر مثالی از این نوع بیان زده بود:


زندگی معنی شده، در صدای جیرجیرکهای باغ

یا که روی سیم برق، در میان چشمهای یک کلاغ