کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

920417

وقتی دوستت دارم را از زبان کسی بشنوی که دوستش داری، همه چیز فرق میکند؛ انگار زلزله آمده باشد؛ حتی اگر بدانی جمله‌ی بیان شده واقعی نیست، فقط یک هویج است برای دواندن دل خر تو! میگویند خدا حوا را از باقیمانده‌ی گل آدم آفرید اما پنداری برای تکمیل مغزش گل کم آورد و از ته‌مانده گل الاغ استفاده کرد.

خیلی بی‌وجدان بود که دل من را زلزله‌زده کرد فقط برای خوشی خودش. باعث شد ده روز با دل بیچاره‌ی خودم ور بروم. اگر واقعا دوستم داشت باید به فکر آینده‌ام می‌بود، نه اینکه سعی کند مرا درگیر رابطه‌ای کثیف و بی‌سرانجام با خودش بکند. فقط خودش را خراب کرد لعنتی!

920428

امروز آپارتمان رو دیدم. شدیدا با اون دختر احمق فیلم همذات پندارم. یه جاش گفت دختری که عاشق مرد زن‌دار میشه نباید ریمل بزنه. اصلا دل لامصب ما رو برد صحرای کربلا! بعدشم قرص خورد که خودشو بکشه. به من گفتن این فیلم کمدیه. آخه دیوثا شما به این چیزا میخندین؟! بعد از نجاتش، منگی و به حال اومدن و از حال رفتنش دل من رو -که خودم تجربه قرص خوردن دارم- ریش می‌کرد. هنوز هیچ کس به من نگفته که چند ساعت و چند روز توی اون حال بودم. بعد از به هوش اومدنش یه چیزی گفت با این مضمون که من استاد اینم که در جای عوضی و در زمان عوضی عاشق آدم عوضی بشم.



پ.ن.

حتی اون موهایی که از ته زده بود...

از تجارب زندگی با دیابتی ها

شیرین ترین خوردنی حرصه، چون بهتر از هرچیز قند خون رو بالا میبره.

مدیونید فکر کنید ما خانواده حسودی هستیم.

مامان: صنم عروس شد. بالاخره این دختر زشتشونم شوهردادن.


من: مامان اون بیچاره که زشت نبود، تازه هی پزشو میدادن که خوشگله و یه عالمه خواستگار داره.


مامان: آره واسه اونا خوشگله، کنار مش تقی که میشینه خوشگله!

توضیح: مش تقی شوهر عمه صنمه و یه نسخه داغونتر از محمود بهرامی (شازده در سریال متهم گریخت).

خبر آمد خطری در راه است

ایمیل میفرستی که خودم رو آماده کنم واسه زلزله؟ برادر من یه عمره دارم أمن یجیب میخونم که بیاد منو راحت کنه....

به خاطر داشته باشم


ادبیات هر آدمی در هر جمعی، غالباً از همان جمع و شرایط حاکم بر آن ، به شخص القاء شده...است 

وقتی از کسی آدرس میپرسید با تامل به جوابش گوش کنید؛ نگذارید او فکر کند شما یک یابوی رم کرده هستید که نمیداند از کدوم طرف باید برود!!!!

داداشم ایمیل فرستاده در مورد حرکات ورزشی درمان کمردرد؛ کشش رو خوندم ک.سکش!

یک روز همکوآلا میشوم همین جوری میچسبم به درخت، چشمهایم را هم  میبندم که اگر کسی از آن طرفها رد شد نبینمش، که کنجکاو نشوم که او که بوده و چه کار داشته، که حتی مجبور نشوم برایرفع کنجکاوی تکانی بخورم.

پارسال تابستون یه جیرجیرکی بود که تو حیاط خونه مون واسه جفتش میخوند. اونم بالاخره زنگ گرفت و رفت و من موندم و تنهایی و سکوت شب.