کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

پیوست رو خوندم یبوست

پدرشناسی یک فیل

به خدا دیکتاتورها آدمای عجیب غریبی نیستن.

بابای من (که خیلی هم دوسش دارم و قربونشم میرم) خودش یه پا ا.ن. هست. نوزده سالم بود که یه بار الکی بهم گیر داد و جلو جمع ضایعم کرد، من هم واسه احقاق حقم سه روز اعتصاب غذا کردم، روز سوم وقت دندونپزشکی داشتم، رفتم دو تا دندون عصب کشی کردم. رسماً به حال مرگ افتاده بودم. ولی بابام به مامانم اجازه نمیداد که منو واسه غذا خوردن صدا کنه....

بابای من جزء اون دسته از آدماست که فکر میکنه گشت ارشادی ها ضعیف عمل میکنن، وگرنه این همه بی بند و باری زیاد نبود

*بابای من معتقده که وضع زندگی مردم خیلی هم خوبه، اگه خوب نبود که این همه ماشین نمیخریدن، این همه طلافروشی ها شلوغ نبود، این همه 
بابای من تو بچگیش تو روستاشون پابرهنه راه میرفته، این که الان تو همه جای کشور مردم کفش و دمپایی دارن از نظر بابام یعنی خوشبختی

بابای من معتقده وضع فعلی مردم خیلی خوبه، چون از تیفوس و وبا نمیمیرن، چون آپاندیسشون نمیترکه، چون به جوش کف پا که علتش رو نمیدونن نمیگن آکله (یعنی جای بوسه اجنه خبیث)

بابای من معتقده تحریمها هیچ اثری نداشته.... این که شرکت برادرم منحل شد و شرکت من هم داره منحل میشه، البته اثر محسوسی برای ایشون نیست

بابای من معتقده که آمریکا و اسرائیل سلاح هسته ای داشته باشن، ما نداشته باشیم؟

بابای من معتقده که ما (من و برادرم و هر کس که ساز مخالف بزنه) ناشکریم، خوشی زده زیر دلمون

پدر من معتقده که این دری وری هایی که ما (من و برادرم و حتی دوستای خودش) در مورد کثافتکاریهای جاری در مملکت میگیم، یه مشت دروغه که از اینترنت و ماهواره دراومده

بابای من میگه ما قدیما چه میدونستیم پرتقال چیه که حالا بخواد مصری باشه یا بمی!!!

بابای من جزو اون کساییه که به خاطر دینشون انقلاب کردن، نه به خاطر شکم و دامن

بابای من معتقده که از سر "ملت دزد ایران" همین حکام فعلی هم زیاده
(این یکی رو شدیدا باهاش موافقم!!!! ایرانی ها خیلی دزدن، خیلی!!!!!!!!!!! دیدم که میگم...)

بابای من میخواد یه آخوند استخدام کنه که هر وقت بیخواب شد واسه ش وعظ و روضه بخونه

بابای من مقلد آقای صانعی بود، بعد از جریانات خرداد 88 مرجع تقلیدشو عوض کرد!

بابای من هیچ وقت حرفی رو نمیزنه که بهش اعتقاد نداره، مطلقا اهل ریا نیست، به نظر هیچ کس هم اهمیت نمیده(بابت این اخلاقش میپرستمشششششششششش!!!!!!!)

بابای من یه زمانی بت من بود
بابای من 20:30 میبینه، بعدش اخبار ساعت نه، بعدش اخبار ساعت 10:30، اگه شد گفتگوی ویژه خبری، اگه شد اخبار شبکه تهران، اگه شد اخبار شبکه های شهرستان....

بابای من معتقده احمدی نژاد پدرسگه... ولی ایران تا حالا رئیس جمهور بهتر از این نداشته!

بابای من معتقده که وقتی خواستگار میاد من نباید پا روی پا بیاندازم، چون معنیش میشه این که من خودم رو واسه خواستگار گرفته م!!!!!!!

خواننده مورد علاقه بابای من "خانم دلکش" بوده و  هستند.محال است که در یاد کردن از ایشان، لفظ خانم از قلم بیافتد.

بابام یه مرد واقعیه، هیچ وقت مشکلات بیرون از خونه رو نمیاره تو خونه.... حتی یه بار که مامانم تازه زایمان کرده بوده، موتور بابام رو میدزدن، بابام همون روز یکی عین همون موتور میخره و میاد خونه که مامانم نفهمه تو جای زایمان حرص نخوره

بعد اگه میشد شوهر سفارش داد، من بابام رو میدادم یه کپی از روش بزنن، فقط یه کم قد بلندتر باشه لوفن....

 

ماه رمضون بود، بعد از سحری و نماز صبح گرفتم خوابیدم. خواب دیدم عقد یه پسر لاغر آفتابسوخته شهرستانی شده ام، ازونا که همیشه کت و شلوار مشکی یا سورمه ای با جوراب سفیدمیپوشن. بعد این بیچاره بدجور تو کف بود که منو تنها گیر بیاره، مامان من هم چهارچشمی مواظبمون بود، تا اینکه بالاخره تونست مامانم رو بپیچونه، اما سر بزنگاه مامانم رسید!!! بعد مامانم داداشم رو مامور مراقبت از ما کرد. بعد این پسره یه جا تو خیابون تو ماشین منو گیر آورده بود و .... فکرشو بکن من تو خواب چقدر حرص خوردم که چرا این گشنه این قدر عجله داره؟ خو لامصب صبر کن!!! جالبه هیچ حسی هم بهش نداشتما، ولی هیچ مقاومتی هم نمیکردم... تو خواب یک زن مسلمان نمونه بودم! از اون ور حرص میخوردم چرا خانواده م بعد از عقد هم ما رو بی خیال نمیشن... خلاصه از این سریالای سیروس مقدم بود خواب ما!

طرف مینازید به مجموعه پورنهاش، میگفت زنم نباید بلد باشه کامپیوترو روشن کنه ه ه ه!!!!!

دیشب سر فهیمه (خواهرزاده م) رو پام بود، موهای نرم و صافش رو نوازش میکردم و لذت میبرد. گفتم نمیدونی چه کیفی داره خاله بودن، انگار بخشی از احساس نیاز به مادر بودن رو بر طرف میکنه، همینه میگن خاله بوی مامان میده.....

یه روز خوب میاد که من همونی دیده بشم که واقعا هستم.

از افتخارات من این است که برای امتحان نهایی حسابان 4 ساعت درس خوندم و شدم 18.5  بدون تقلب.

خدا قشنگتر از خنده بچه ها، خلقی نداشته و نخواهد داشت.... یعنی امکان نداره.... محاله ه ه ه ه 

این پسرایی که سه بر وایمیستن جلو درخت عکس میگیرن...

این پسرایی که عکس پرسنلیشونو میذارن به جای آواتار...