کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

لبخند باید دلخند باشه

واسه من
نوجوونی یعنی آهنگای داریوش... یعنی بخونی یاور همیشه مومن ، ولی بدونی که یاوری در کار نیست، خاصه از نوع مومنش....
نوجوونی یعنی چشمت به چهار تا پسر سر کوچه بیافته و راه رفتن عادیت یادت بره
نوجوونی یعنی کفش کالجی با شلوار گشاد مدرسه، با کیف توی دست و چادری که باد میخوره، شبیه مریم افشار تو سریال درپناه تو بشی


جوونی یعنی کلاس کنکور، افطار با دلتنگی، نماز غفیله واسه قبولی
جوونی یعنی قبولی تو دانشگاه، ثبت نام و شهریه، دل دادن به پچ پچ های ردیف پشتی که پسرا نشستن و غافل شدن از فیزیک هالیدی
جوونی یعنی تجربه کافی شاپ برای اولین بار، عطش اسمس بازی، نشستن تو تاکسی کنار یه پسر، بازدید از نمایشگاه عکس و نقاشی، فهمیدن اینکه چقدر از دنیا عقبی... چه قدر از هم سنهات عقبی، چه قدر از مرحله پرتی کلاً....

میدونی یعنی چی وقتی میشنوی و میخونی این عبارت رو: نهاد ورشکسته خانواده

یعنی مرگ همه رویاها و باورهات....

میدونی یعنی چی وقتی میشنوی و میخونی این عبارت رو: نهاد ورشکسته خانواده

یعنی مرگ همه رویاها و باورهات....

قبرستون دوس دارم، آدما هستن ولی بی آزار

حاصل عمرم دو سخن بیش نیست...... خواستن و نتوانستن

دون ژوآن همان پتیاره ای است که شومبول دارد.

پژو 206 واسه دهه شصتی ها، حکم پیکان جوانان رو داره واسه دهه چهلی ها

یه عمره دارم هلاک میشم اینو به زبون بیارم.....

آنچه که در فکرم برایم نامشخص می‌نماید اینست که چه باید بکنم، نه آنچه باید بدانم، مگر دانشی که مقدم بر هر عملی است. باید بفهمم که خداوند واقعاً از من چه می‌خواهد تا انجام دهم: آن چیز آنست که حقیقتی را که برای من حقیقت است بیابم، آن معنی ای که برایش می‌توانم زندگی کنم و بمیرم را بیابم.... مسلماً انکار نمی‌کنم که هنوز ضروریت دانش و اینکه توسط آن کسی می‌تواند فراتر از باقی انسان‌ها عمل کند را، درک می‌کنم؛ اما دانش باید در زندگی من بکار آید، و هم اکنون این مهم‌ترین چیز از دید من است.
سورن کی‌یرکگارد، نامه به پیتر ویلهلم لوند، مورخ ۳۱ آگوست سال ۱۸۳۵



خوشبختی یعنی اینکه مریض باشی، یکی نگرانت بشه.... به خدا!

منو حالا نوازش کن
همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید
به دنیای تو برگردم....